زندگی از زاویه لنز دوربین «فیلیپ لارکین»/ ماجرای شاعر سرخورده‌ای که عکاس شد

خواهشمندیم اگر از گلوبایت رضایت دارید به دوستان خود هم معرفی کنید 😊👇
0 0 رای
رتبه بندی




زندگی از زاویه لنز دوربین «فیلیپ لارکین»/ ماجرای شاعر سرخورده‌ای که عکاس شد

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از نیویورکر، اواخر تابستان ۱۹۴۷ «فیلیپ لارکین» که چند سال پیش از دانشگاه اخراج شده بود، به عنوان کتابدار در یک کتابخانه مشغول به کار شد و برای خود دوربینی با مارک «پروما» خرید. در نامه‌ای به دوستش این خرید خود را عملی متهورانه و احمقانه خواند چون حقوق یک هفته خود را برای خرید آن از دست داده بود اما این دوربین فرصت‌های تازه‌ای برایش فراهم کرد.


 از دیدگاه «لارکین» درک این موضوع که چه تصویری حتی به شکل سیاه و سفید دلنشین است وظیفه اصلی عکاس محسوب می‌شود. قریب به یک دهه بود که عکاسی می‌کرد. از زمانی که در دانشگاه آکسفورد دانشجوی لیسانس بود و پدرش یک دوربین به او هدیه داد تا جنگ جهانی دوم که خوابگاه خالی از سکنه شده بود تصاویری از هم‌عصران خود ثبت می‌کرد.


سه دهه گذشت و وی دست از عکاسی برنداشت. در نهایت دوربین «پروما»ی خود را با دوربین گران‌تری به نام «رولیفکس» اتوماتیک جایگزین کرد و با آن عکس‌های زیادی از خود گرفت. بعضی از این عکس‌ها تصویر او را در حال انجام کارهای صبح نشان می‌دهد (تراشیدن ریش، صبحانه خوردن، لباس عوض کردن) در حالی که بعضی دیگر از این عکس‌ها او را در حال تفکر و بسیار فاخر نشان می‌دهد. برای این کار جناب «لارکین» روبه‌روی دوربینش آینه‌ای قرار می‌داد و از تایمر خودکار دوربین استفاده می‌کرد و پس از چاپ این تصاویر از آن‌ها به شکل ترکیبی استفاده می‌کرد. البته از تمام تصاویری که ثبت می‌کرد به شکل ترکیبی بهره می‌برد. تصاویر او شامل مطالعات اعضای خانواده، دوستان، زوج‌های عاشق، منظره زیبای روستاهای انگلیس، کلیساهای موجود در شهر، محیط داخلی، ایستگاه‌های قطار، و قبرستان‌ها بود.


حدود دویست قطعه از این تصاویر که از میان پانصد عکس و نگاتیو انتخاب شدند برای اولین بار جمع‌آوری شد و به صورت یک کتاب درآمد. این کتاب که «اهمیت جاهای دیگر» نام دارد پاییز گذشته توسط انتشارات بریتانیایی «فرانسیس لینکلن» منتشر شد. کتاب که به همراه نوشته کوتاهی از «ریچارد بردفورد»، زندگینامه‌ نویس «فیلیپ لارکین» منتشر شد و سطح گسترده‌ای از احساسات او را –غمگین و ناراحت تا شادمان- نشان می‌دهد. در قسمتی عکس مادر خود را که رو به احتضار است به تصویر می‌کشد و در قسمتی دیگر تصویر مضحکی از «کینگزلی آمیس»، نویسنده مطرح بریتانیایی به همراه همسرش «هیلاری» گرفته است و در کنار او تیتر روزنامه‌ای را قرار داده است که «جنگ بزرگ» را با حروف بزرگ و برجسته نوشته بود. تصویر سیاه و سفیدی نیز از «مونیکا جونز»، معشوقه «لارکین» در این مجموعه وجود دارد. البته در طی این ده سال تصاویر زیادی از او ثبت کرده بود.


تصاویر «لارکین» بسیار آرامش‌بخش هستند و مورد توجه عموم مردم قرار گرفتند اما در واقع احساسات ناراحت‌کننده عکاس را فاش و وی را به عنوان پادشاه غم به عموم معرفی کردند. «لارکین» پس از اخراج در یک کتابخانه مشغول شد اما این شغل او را راضی نمی‌کرد و پس از اخراج خود از دانشگاه گفته بود: «دنیا در وهله اول کسالت است و سپس ترس!» و «هیچ چیز جلو تاریکی را نمی‌گیرد.»


وی پس از خروج از دانشگاه به جای اینکه زندگی راهبانه‌ای در پیش بگیرد و مانند شاعران دیگر در انزوا شعر بسراید تصمیم گرفت دوربین خود را بردارد و به همراه «مونیکا جونز» به انگلیس و ایرلند سفر کند.

«بردفورد» در این کتاب می‌گوید «لارکین» رو آوردن خود به عکاسی را از دید دوستان نویسنده خود دور نگه داشته بود چون دلش می‌خواست آنها همان تصویر «لارکین» متفکر و نویسنده را در ذهن خود حفظ کنند.


اما چه چیز سبب شد «لارکین» رو به عکاسی بیاورد؟ وی سال‌های متمادی در نشریات مشغول به کار بود اما هیچ‌گاه سخنی از این علاقه در اشعار، مقالات، و نامه‌های منتشر شده خود به میان نیاورده بود. هیچ کس به طور قطع نمی‌تواند از دلایل این انتخاب وی سخن بگوید و همه چیز در حد حدس و گمان است. شاید عکاسی به او آرامش می‌داد و او را از تنش‌های گفت‌وگوی بین افراد دور نگه می‌داشت و به او این امکان را می‌داد که حقایق را به صورت پویاتر و از طریق تصویر و نه از طریق کلمات دریافت کند. شاید برای او دنیایی به وجود می‌آورد که به او تعلق داشت و نیازی نبود دنیای خود را با دیگران به اشتراک بگذارد. با وجود اینکه در کنار دوستانش تصویر نویسنده بودنش را حفظ کرده بود اما دنیایی دور از نویسندگی برای خود ایجاد کرد و از زاویه لنز دوربینش به آن می‌نگریست.


«لارکین» در سال ۱۹۵۳ شعری تحت عنوان «اشعاری در باب آلبوم عکس یک خانم جوان» نوشت و دیدگاهی جدید از خود به خوانندگان داد. شعر قصه مردی را بیان می‌کند که به عکس معشوقه‌اش خیره شده است. «لارکین» در این میان می‌گوید: «هیچ هنری مانند عکاسی نیست/وفادار و ناامیدکننده!» از دید «لارکین» عکاسی با ثبت صادقانه زمان گذشته انسان را متقاعد می‌کند که زمان گذشته نیز مانند زمان حال است اما همین حس قلب بیننده را به درد می‌آورد چرا که با حقیقت گذر زمان روبه‌رو می‌شویم که هیچ هنری توان ارائه آن را به فرد ندارد.


اما قصه او به عنوان یک شاعر، متفاوت است. آگاهی او از جدایی انسان‌ها و فقدان شادمانی او را به سمت شعر کشاند. خود وی در مصاحبه‌ای با بی‌بی‌سی در سال ۱۹۵۸ گفته بود «شاعری تجربه خاصی است زیرا احساس می‌کنید شما تنها کسی هستید که یک موضوع خاص را درک می‌کند؛ موضوع هم می‌تواند زیبا، ناراحت‌کننده، یا فاخر باشد. عکاسی نیز مانند شاعری این دید را برای او هم فراهم کرد.


 جالب است بدانید که اواخر دهه ۱۹۷۰ و چند سال پیش از مرگش الهام شاعری وجود او را ترک کرد. برای شعر سرودن تلاش و ممارست به خرج نمی‌داد چون معتقد بود شعر باید به صورت طبیعی در ذهن شاعر جاری شود. به همین دلیل دیگر شعر نگفت و عکاسی را نیز ترک کرد.

 

خواهشمندیم اگر از گلوبایت رضایت دارید به دوستان خود هم معرفی کنید 😊👇
گلوبایت در اینستاگرام گلوبایت در تلگرام
0 0 رای
رتبه بندی
مشترک شدن
اطلاع رسانی کن
guest
0 دیدگاه برای این مطلب ثبت شده است.
بازخوردها
دیدن همه نظرات
0
خوشحال میشیم در مورد این مطلب نظر دهید.x