رودیارد کیپلینگ، شاعری که اشک را وجه تمایز انسان با حیوان می‌دانست

خواهشمندیم اگر از گلوبایت رضایت دارید به دوستان خود هم معرفی کنید 😊👇
0 0 رای
رتبه بندی




رودیارد کیپلینگ، شاعری که اشک را وجه تمایز انسان با حیوان می‌دانست

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از تلگراف، وی همواره متفاوت از محیط اطرافش رفتار می‌کرد. او برنده جایزه نوبل شد اما از پذیرفتن جایزه ملل مختلف خودداری کرد چون دوست نداشت او را متعلق به کشوری خاص بدانند.


وی ۱۵۰ سال پیش در بمبئی به دنیا آمد و انگلیسی نبود. اما پس از ۲۵ سالگی هیچ‌وقت به هندوستان برنگشت. در منطقه «ورمانت» اقامت گزید اما پس از مرگ دخترش «ژوزفین» در سال ۱۸۹۹ ایالات‌متحده را برای همیشه ترک گفت.


در نوشته‌هایش جامعه‌ای مردانه را توصیف می‌کند که به انسان‌های مظلوم پناه می‌دهد. گروه گرگ‌های «موگلی»، شخصیت اصلی کتاب «داستان جنگل» یا شخصیت «جینی‌ها» در داستان کوتاهی درباره جنگ جهانی اول نمونه‌هایی از این دست هستند. البته اصطلاح «جینی‌ها» که به معنی «طرفداران جین آستن» است توسط یکی از دوستان این نویسنده به نام «جورج سنتبری» ایجاد شد.


نویسنده درد و رنج جامعه را بسیار خوب می‌فهمید. فقط جنگ جهانی اول نبود که کیپلینگ را از سختی‌ها و ناراحتی‌های دنیا باخبر کرد. وی در پنج سالگی و پس از جدایی از والدین خود در خانه‌ای در «همپشایر» زندگی می‌کرد و صاحب‌خانه زنی ظالم و بددهن بود که او را مورد آزار روحی و جسمی قرار می‌داد. در همین خانه که در داستانش آن را «خانه پریشانی» می‌نامد یاد گرفت باید مستقل شود و اخلاق و رفتارهای بد خود را تغییر دهد. اما بی‌شک زندگی در این خانه سبب بروز سادیسم در بعضی از آثارش شد. صحنه شکنجه دو فرد ظالم در کتاب «استاکی و دوستانش» چنان وحشتناک است که خواندن دوباره داستان برای مخاطب غیرممکن می‌شود.


«کیپلینگ» ایمانش به مسیحیت را در همین خانه از دست داد. البته دانستن این مساله برای مردم دوره «ویکتوریا» چنان عجیب نبود چون پیش از این «متیو آرنولد» منتقد و شاعر شناخته‌شده قرن ۱۹ برخی عقاید پوچ و سطحی‌شان را در شعر «ساحل دوار» به استهزاء گرفته بود. «کیپلینگ» در آثارش همواره از کلمه «قانون» استفاده می‌کند اما منظور او قانون «موسی» یا «عیسی» نیست. وی از قانون کودکان مدرسه‌ای، بی‌سرپرست، و سربازان سخن می‌گوید. چنین قوانینی لزوماً عادلانه نخواهد بود اما انسان را از آن گریزی نیست.


البته «کیپلینگ» برای نوشتن آثار سیاسی خود به شهرت نرسید. امروزه نیز داستان‌های کوتاه او بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. سال ۱۸۸۹ و پس از شش سال خبرنگاری در هندوستان به انگلیس آمد اما تازه ۲۳ ساله شده بود که بسیار زود به موفقیت رسید و داستان‌های پرفروشش ضمیمه روزنامه‌های محلی هندوستان نیز شدند. چنان که «توماس پینی»، پژوهشگر آثار «کیپلینگ» می‌گوید: «در سال ۱۸۹۰ نویسنده در میان مردم ناشناخته بود اما در پایان سال ۱۸۹۲ در هر خانه‌ای یک قفسه از آثار او وجود داشت.»


«دانیل کارلین» که اخیراً شرحی بر آثار «کیپلینگ» نوشته می‌گوید: «تأثیر او بر جامعه غیرقابل‌انکار است. او با نوشته‌هایش می‌تواند طعم، بو، و نگاه جدیدی از انسانیت به جامعه معرفی کند.»


در مقابل اتفاقات داستان او فقط می‌توان اشک ریخت و منطق پاسخگوی احساسات انسان نیست. خود او نیز به منطق به عنوان عنصر متمایز انسان از حیوان اعتقادی ندارد. از نظر او اشک وجه تمایز انسانی بشر محسوب می‌شود.


«کیپلینگ» در طول حضورش در ایالات‌متحده تسلیم ذات‌الریه‌ای که دخترش را کشت نشد اما درد و رنج اتفاقات جنگ جهانی اول هرگز در او فروکش نکرد. سال ۱۹۱۵ فرزند پسر خود را در این جنگ از دست داد. آن هم در حالی که همسرش فکر می‌کرد شاید پسرش زندانی یا زخمی شده باشد. در این اوضاع خبرنگار جنگ شد و از مکان‌های مختلف برای «دیلی تلگراف» خبر تهیه کرد.


۲۵ سال آخر زندگی‌اش از درد معده رنج می‌برد و همین درد ناگهان او را از پا انداخت. سال ۱۹۳۶ بود که دچار خونریزی شدید معده شد و از دنیا رفت.


۳۳۱ جمله از آثار مختلف «کیپلینگ» در فرهنگ لغت نقل‌قول‌های آکسفورد آمده است. شاید حالا پس از مرگ، کشف دنیای او با شگفتی بیشتری برای خوانندگان همراه باشد.

 

خواهشمندیم اگر از گلوبایت رضایت دارید به دوستان خود هم معرفی کنید 😊👇
گلوبایت در اینستاگرام گلوبایت در تلگرام
0 0 رای
رتبه بندی
مشترک شدن
اطلاع رسانی کن
guest
0 دیدگاه برای این مطلب ثبت شده است.
بازخوردها
دیدن همه نظرات
0
خوشحال میشیم در مورد این مطلب نظر دهید.x