«بیتفاوت شدن» نوشته «آماندا کو» داستان قربانی شدن عشق مادری و فرزندانی است که در تمام طول زندگی غمی ناگزیر را در درون خود پروراندهاند.
به گزارش گلوبایت کتاب به نقل از گاردین، در «بیتفاوت شدن» با داستانی مواجهیم که هر یک از شخصیتها در شکلگیری آن مهم و مؤثر هستند.
سارا بر اثر سرطان معده از دنیا میرود و خانواده او به این بهانه دور هم جمع میشوند. او در جوانی از شوهر اول خود جدا شده و فرزندانش به نامهای لوئیز و نایجل را که ۱۰ و ۱۳ ساله بودند، ترک کرده است. سپس با پاتریک که یک نمایشنامهنویس موفق است ازدواج میکند.
«آماندا کو» در رمان خود به این جدایی و اثراتی که بر روی زندگی فرزندان سارا داشته میپردازد و از عشق مادرانهای که قربانی جدایی شد، سخن میگوید.
اگر «کو» داستان را اینقدر ماهرانه ننوشته بود، شاید تفاوت میان لوئیز و نایجل چندان آشکار نمیشد. لوئیز پس از ازدواج مجدد پدر، با خاله بی زندگی میکند و نایجل به یک مدرسه شبانهروزی و سپس به آکسفورد میرود تا در رشته حقوق تحصیل کند. جدا شدن پدر ومادر، نایجل را دچار مشکلات جسمی مانند تب یونجه، درد سیاتیک و بیماری مادامالعمر معده کرده و او تغییر ناگهانی محیط زندگی خود از خانه به مدرسه شبانهروزی را عامل این بیماریها میداند.
در طول داستان دوران کودکی لوئیز و نایجل که بدون حضور مادر بسیار ناراحتکننده گذشته، به کمک فلاشبکهایی نشان داده میشود.
۳۵ سال بعد، مرگ سارا باعث تنهایی پاتریک که با از دست دادن الهه شعر و هنر زندگی خود از تمام جهان خشمگین است، میشود. لوئیز و نایجل هم که اکنون برای بار دوم مادر خود را از دست دادهاند، از یک سو در سوگ مادر غمگین هستند و از سوی دیگر همچنان سؤالات بیپاسخ در ذهن دارند: مادر چرا آنها را رها کرد؟ آیا این جدایی ارزش از بین بردن یک عشق مادرانه را داشت؟
«بیتفاوت شدن» رمانی درباره خانواده و عشق است و نشان میدهد افراد مختلف چگونه نسبت به غم از دست دادن یک نفر واکنش نشان میدهند. این رمان که به عنوان دنبالهای بر رمان اول کو به نام «آنها در تاریکی چه میکنند؟» (۲۰۱۱) نوشته شده، سبکی بسیار قابل قبول دارد. عنوان این رمان نیز بسیار هشداردهنده است، گاهی هرچه بیشتر دنبال چیزی میدوی کمتر به آن میرسی.